میدونی چی بیشتر از همه ادمو داغون میکنه؟اینکه هرکاری در توانت هست
براش انجام میدی.بعد اون برگرده بگه: مگه من ازت خواستم..
نگـــــــران نباش،حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــومآمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…راســــــتی، بهتــــــــــر از قبلروغ می گویــــم…” حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوبِ خــــوب
هــزار بـار آمـدم خطــت بزنم از قلبم....
خود خودتـــ را...
یــادتـــ را...
اسمــت را...
امــا...
فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه...!!!
عـــروس تنـــهـــايــــــي هــــا بـــــــــاش . . .
نــــه عـــــروس تــــن هــــايــــي کــه تـنــت را فقـــط ..
بـــراي يــــک شــبـــــــ مــي خـواهــــنــــــــــد !!
بــــــاور کـــن ..!
کــــار من نــیـســتـــــــــ ..
کـــــار دل اســـتــــــ ..
دلــــــــم جــــایــی میان نـفس هــایـــتــــــــ ..
گــــیـر کـــرده اســتـــــــ ...
مَـטּ از تمامـِ آسماטּ ، باراטּ را مے פֿـواهمــ ....
و از تمام زمیـטּ ، یـڪ פֿـیاباטּ را و از تمام تو ، یک בست …
کہ قُفلــ شوב בر בست مـטּ!
ه خوش פֿـیآل بوבمـ ..
ڪـه همیشه فکر میکرבم در قَـلب تــو محکومـمـ
به حـبس اَبـב ..
به یکبآره جآ خورבم...
وقتی زنـבآنبآטּ به یکباره بر سرم فریآב زב ...!!
.... هِـے تــو آزاבے ...!
פּ صـבاے گــام هاے غریبه اے ڪـه به سلول مـטּ آمــב ....!!!
بہ בلَمــ مےگویَمــ ..
آטּ یوسُفے کہ بہ ڪَنعانَشــ بَرگَشتــ اِستثنا بود...
تو غَمِتــ را بُخور...!
هــَر بار ک ب من نزدیک میشوی..باور می کنم هنوز میشود زندگی را دوســـتـــ داشتـ
وتو را...از من فاصله بــــِِِگیر..!!من خســـتــه ام از ادروغ هایت قسم هایت...
چقدر سختهدلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که
یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده
کاش تو چایی بودی و من قند ، من خودمو فدات می کردم تا تو تلخی زندگی رو احساس نکنی



















کسي را که خيلي دوست داري، زود از دست مي دهي **از آنکه خوب نگاهش کني. **از آنكه او را در آغوش بگيري **از آنکه تمام حرفهايت را به او بگويي ، **از آنکه همه لبخندهايت را به او نشان بدهي مثل پروانه اي زيبا، بال ميگيرد و دور مي شود ، و تو خيال ميكردي تا آخر دنيا مي توني هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا كني .
وقتی که بودی نیازی به راهِ دور نبود ،
اما حالا دورترین جایِ دنیا دردِ دلم را دوا میکند ،
من میرسم تو بمان . .
دلتنگی چه حس بدی است….
تنهایی چه حس بدی است
کاش…
پاره ای ابر میشدم
فریاد پاییز یک صداست، این نوا ، از خش خش برگها پیداست ،
و این صدا نقطه ی آرامش من است ، پاییز اولین و آخرین فصل زندگی من است
و اینجاست که احساسم از فصل خویش مینویسد…
به وسعت پاییز ، زندگی بدون خزان سبز نیست !
ا
اگر می خواهی عاشق شوی قلب را آماده حرفهای صادقانه کن…
اگر می خواهی عاشق شوی با اراده کامل به عشقت بگو که دوستش داری…
اگر می خواهی این عشقت برای همیشه پایدار بماند دروغ و نیرنگی را از صحنه عاشقی ات پاک کن…
اگر می خواهی به عشقت برسی احساسات را از وجودت دور نگه دار و سعی کن از ته دلت عاشق شوی
خدایا
مانده ام نمیدانم از دست داده ام
یااز دست رفته ام


آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند... آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینندو فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند... آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان... آدمهایی کهامروز... ...قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت... آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برندو فردا سخت بر زمینت می زنند... آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فرداسیاه... آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ... چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !! هر چه بخواهندمی کشند... هر رنگ که بخواهند می زنند.
به چه میخندی تـــــــــو؟ به مفهوم غم انگیز جدایــــــــــی؟ به چه چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــ ــز؟ به شکست دل من یا پیروزی خویــــــــــــــــش؟ به چه میخنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــدی؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد ؟ یا به افسونگری حرفهایت که مرا سوخت و خاکستر کـــــــــــــــــــــرد ؟ به دل سادهی من میخندی که دگرتا ابد نیز به فکر خود نیســــــــــــــــــت ؟ خنده دار است بخنـــ ــــــــــــد ...